معرفی محصول
آدمکش کور هر دو داستان در بزنگاهی با هم ترکیب میشوند و “آدمکش کور” را پدید میآورند؛ داستان کشندگانی که همان قدر هولناکند که دوستداشتنی و همانقدر ظالمند که مظلوم. مارگارت اتوود، از مشهورترین نویسندگان کانادایی است و آثارش به زبانهای متعددی ترجمه شده است. “آدمکش کور” در سال 2000 جایزه بوکر را نصیب این نویسنده کرد.»
در جایی از رمان میخوانیم: «تنها یک عکس از او دارد، یک عکس سیاه و سفید. آن را با دقت حفظ میکند، این تنها چیزی است که از او به جا مانده. عکس دوتاییشان را با هم نشان میدهد: او و آن مرد را در یک پیک نیک. زیر یک درخت نشستهاند؛ باید درخت سیب باشد. روز گرمی بود. دستش را که روی عکس میگذارد میتواند گرمایی را که از آن بیرون میآید حس کند.
وقتی تنهاست عکس را بیرون میآورد، روی میز میگذارد و به آن خیره میشود. عکس بریده شده؛ یکسوم آن بریده شده. در گوشه پایینتر، طرف چپ یک دست وجود دارد که از مچ با قیچی بریده شده و روی علفها قرار گرفته. دست دیگری است، همیشه در عکس است. دستی که چیزها را مینویسد. با خود میگوید، چطور میتوانستم آنقدر نادان باشم؟ آنقدر احمق، آنقدر ناتوان از دیدن، آنقدر تسلیم بیدقتی.
اما چطور میتوانیم بدون چنان نادانی و بیدقتیای زندگی کنیم؟ اگر میدانستیم چه اتفاقی میافتد، دچار عقوبت میشدیم. همان قدر بهدردنخور بودیم که اعتقادمان. یک سنگ بودیم. هیچ وقت نمیخوردیم، نمیآشامیدیم، نمیخندیدیم. هیچ وقت کسی را دوست نداشتیم، نه، دیگر هیچ وقت. هرگز جرات نمیکردیم. همه چیز غرق شده است – درخت هم، آسمان و باد و ابرها هم. تنها چیزی که برایش باقی مانده یک عکس است. داستان یک عکس» این کتاب را انتشارات «ققنوس» منتشر کرده است.
- قطع
- موضوع اصلی
- موضوع فرعی
- مترجم
- ناشر
- نوع جلد
- نویسنده
- سال چاپ
- تعداد صفحه
- نوبت چاپ
- نوع کتاب
نظرات کاربران